اينو از كتاب قطار روم خراسانش نوشتي مگه نه؟
از كتاباي ديگه ي ناصر حامدي چيزي داري كه بنويسي؟
دوست دارم بروم سر به سرم نگذاريد
گريه ام را به حساب سفرم نگذاريد
دوست دارم كه به پابوسي باران بروم
آسمان گفته كه پا روي پرم نگذاريد
اين قدر آينه ها را به رخ من نكشيد
اين قدر داغ جنون بر جگرم نگذاريد!
چشمي آبي تر آيينه گرفتارم كرد
بس كنيد، اين همه دل دور و برم نگذاريد
آخرين حرف من اينست زميني نشويد
فقط... از حال زمين بي خبرم نگذاريد
اينم از ناصر حامدي بود
آقا واسه ما دعا كن
خيلي دعا كن
از همه التماس دعا
خدا يار
بسم الله با سلام و تبريک اعياد...با مطلبي ظاهرا متفاوت به روزم
" بازي فوق العاده جالب و با معني امام صادق(ع) در دوران کودکي" منتظر نظراتتون هستم
عقل را گويم فقط در يک کلام.....يا علمدار حسين و السلام