سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سخن سخت

صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت

حتی اگر راست نباشه هم .....
سند تو آل بود ؛ گذاشتم تو وب همه بخونن .

یا علی


» نظر

سرمایه...

سرمایه ی هر دلی حرف هایی است که برای نگفتن دارد........


» نظر

رژه

یه بحثی بود توی اقتصاد که می گفت :
فرض کنید در خیابانی رژه ای برپا باشد و مردم در کنار خیابان بر روی صندلی های خود به تماشای رژه مشغول باشند ؛ حال اگر یک نفر بلند شود و ایستاده به تماشا بپردازد وضعیتش بهتر می شود ‍؛ ولی اگر تمام کسانی که نشسته اند بایستند وضعیت هیچ کس بهتر نمی شود.

به نظرم خیلی جاها کاربرد داره ، تصور کنین.


» نظر

هدی

به نام خدا

سلام.

اونروز بارونی برای اولین بار رفتیم به خانه هدی ، چه رفتنی! ای کاش توی یه موقعیت بهتر می رفتم .... پنجشنبه ساعت 12:30 شب اس ام اس نفیسه رسید : انالله و انا الیه راجعون ، مادر هدی به رحمت خدا _/ . اس ام اسه ته نداشت ! چشامو که باز کردم و خوندمش باورم نمیشد تهش رفت باشه بدجور دلم لرزید و خواب از چشام رفت نمی دونستم گریه کنم زنگ بزنم اس ام اس بدم ... گفتم احتمالا شوخیه، ولی نفیسه اهل این شوخی ها نبود بچه خیلی مودبیه و این کار ازش بعید. بله هدی مادرش رو از دست داده بود و ما که دوستانش بودیم یکشنبه .... خیلی بده ، خیلـــــــــــــــــــی زیاد . اصلا دلم نمی خواد جای اون باشم ... مادری که سالها باهاش بود و اگه یه روز نمی دیدش یا صداشو نمیشنید دلش آروم و قرار نداشت ،‏ خیلی دلم گرفت وقتی دیدمش ،‏قبل رفتنم فکر میکردم به اینکه آیا اصلا به قیافه هدی میاد گریه کنه یا لبخند رو لباش نباشه ، اصلا نتونستم چهرشو تو ذهنم بیارم / ولی وقتی رفتیم تو خونشون و دیدم تو بغل نفیسه هق هق گریه میکنه ....

خدایا برای همه شادی می خوام ؛‏ لبخند و سلامتی و دل شاد....
خیلی بده که به یه همچین دلایلی دوستانی رو که خیلی وقته ندیدیم ببینیم. انشالله همیشه به شادی ها .
قضیه قمی ها همچنان ادامه داره! به قمی های محترم برنخوره ،‏ این رو محض خوندن بعضی ها نوشتم!
و در آخر دعا:

                                    خدا همه رو حفظ کنه زیر سایه پدر و مادر ، با روح و جسمی سلامت.

پ.ن. همه چیز سیاه و غمگینه تو این پست ، التماس دعا.


» نظر

گاو ده من شیر

به نام خدا

سلام

خیلی وقته فرصت نکردم بیام .

همیشه فکر میکردم که چقدر بده یه آدم مثل یک «گاو دَه من شیر» باشه ؛ معنی اش توشه توضیح نمی خواد .
همیشه دقت میکردم به اطرافیانم ببینم کی اینطوریه و وقتی کاشف به عمل میومد سعی میکردم از اون آدم کمی دوری کنم و در برخوردهام جانب احتیاط رو بسنجم ،‏ جالب اینکه بگم الان خودم انگار از همه بدتر شدم ؛ خیلی بی خود حساس ، با یه تلنگر کوچک ناراحت می شم ... نمی دونم هم چرا ... شاید به خاطر؟!!!! آب و هواست!!!
اصلا به خاطر هرچی ..... امیدوارم هرچه زودتر خوب شم ، مهربون شم .

توکل بر خدا

یا علی


» نظر
<      1   2   3   4   5      >