ولایت فقیه 3
به نام خدا
ادامه صحبت ها این چنین خواهد بود.
با بیان مطالب پیشین : در نظام دینی حاکم را چه کسی حاکم میکند؟ چه کسی این حق را به وی داده است؟
به عبارتی بهتر است با چند مقدمه بیان شود :
1.ما حق آمریت بر هم نداریم چون همه آدمیم.
2.حالا حکومت چرا باید تشکیل شود ( همه مثل همیم که! ... جوابش در قسمت 1 آمده)
3.حالا که باید تشکیل شود ؛ و حاکمی داشته باشد .. پس حاکم باید خصوصیتی داشته باشد که دیگران ندارند.
افلاطون : کسی که حکمت دارد ؛ حاکم است.
پس در نظام حکومتی افلاطونی اگر از کسی بپرسند تو چرا حکومت میکنی؟ میگوید: چون حکیم ام.
تعریف مشروعیت : آن خصوصیتی که فرد داراست و به واسطه آن ، حومت میکند.
در نظام شاهنشاهی : ارثی است. از پدر به فرزند .
در برخی : طائفه و قوم و قبیله مهم است .ژرمن ، صهیون .
در برخی : قدرت عامل است . هیتلر: یا قوی باش و فرمانده ، یا ضعیف باش و فرمانبر.
برخی دمکراسی : رای و نظر مردم. و ... .
نظریه انتخاب و انتصاب:
نظریه انتخاب یک نظریه واحد نیست .علی رغم اینکه به نظر میرسد نظریه ایست در مقابل نظریه ای دیگر. در برخی کشورها مبنای مشروعیت حاکم را از ناحیه مردم میدانند یعنی مردم را در مشروعیت بخشی به حاکم چه مستقیم و چه غیر مستقیم اساسی میدانند. مشروعیت از پایین نشات میگیرد و و سرچشمه مشروعیت حاکم است.
نظریه انتخاب: برخی به نظریه دمکراسی(رای مردم) توجه میکنند که هیچ شرایطی را برای حاکم در نظر نمی گیرد ( چه هیتلر باشد ، چه یک هنرپیشه و ...)
تعبیر دیگری از انتخاب نیز وجود دارد که ریشه در تفکر اسلامی برایش درست میکنند. میگویند مردم انتخاب میکنند ولی از میان فقیهان جامع الشرایط. و تا وقتی مردم به آنها رای نداده اند حق حاکمیت ندارند.
نظریه انتصاب: این نظریه حق را از مردم برای حاکم نمیگیرد . این حق از طرف شارع مقدس به فرد داده میشود.
چه نصب خاص( از طریق پیامبر و ائمه ع )
و چه نصب عام(به علت شرایط و کسی که دارای این شرایط باشد)
منشا مشروعیت ،شارع مقدس است(چه نصب خاص و چه نصب عام)
و ولایت فقیه نصب عام از طرف شارع است. عزلش هم با شارع است.
نتایج مقایسه انتخاب و انتصاب :
انتخاب انتصاب
1.عزل حاکم با مردم است 1.عزل حاکم با شارع است.
2.مردم هم مقبولیت و هم مشروعیت میدهند.2.مردم فقط مقبولیت میدهند و نه مشروعیت
3.زمان حکومت را مردم تعیین میکنند. 3.زمان حکومت را شارع تعیین میکند.
4.حیطه اختیارات را مردم تعیین میکنند . 4.حیطه اختیارات را شارع مشخص میکند.
5.فقط حاکم کشوریست که به او رای داده اند.5.رهبری و حاکمیت بین المللی دارد.
ادله موافقاان نظریه انتخاب شامل : بیعت . شورا . تمسک به برخی سخنان امام خمینی.
بیعت: ادعا : با مراجعه به صدر اسلام ، معصومین هرکجا حکومت تشکیل دادند از مردم بیعت گرفتند . پیامبر ص پس از فتح مکه از همه بیعت گرفت ، چون میدانست مشروعیت باید از طرف مردم داده شود و اولین نظامی است که با خانم ها هم بیعت کرد( تشت آب و ...)در زمان امام علی(ع) هم همین طور. ولایت فقیه نیز بایدچنین باشد ، از معصومین که بالاتر نیستیم.
خلاصه اینکه: حکومت ها صدر اسلام با بیعت شروع شد پس در زمان حاضر نیز باید حاکم مشروعیت خود را از مردم بگیرد.
پاسخی که داده شد: در بیعت در صدر اسلام، بیعت پس از برپایی حکومت و حاکمیت است، حال آنکه در نظریه انتخاب رای مردم قبل از تعیین حاکم صورت میگیرد.
اصل بیعت بعد از حکومت بوده.اگر مردم حمایت نکنند ، وقتی حاکم مشروع میاید مردم اطاعت نمی کنند ، با اینکه حق حاکمیت دارد ولی نمی تواند حکومت کند ، در صدر اسلام میتوان به سالهای خانه نشینی امام علی ع اشاره کرد.
شورا: ادعا : و امرهم شورا بینهم . وشاورهم فی الامر و ...
قرآن تاکید کرده کارهایتان را با مشورت صورت دهید
1. یکی از امور مسلمین تعیین حاکم است.
2.مشورت درمورد تعیین حاکم به صورت رای گیر صورت میگیرد.
پاسخی که داده شد:
1.نتیجه مشورت الزام آور نیست برخلاف رای گیری.
در رای گیری هرچه مردم گفتند باید عمل شود ولی در مشورت الزام عمل طبق نظر مردم نیست.
2.مشورت با اهل آن صورت میگیرد نه هر کسی.
ما در مشورت سراغ هرکسی نمی رویم، عقل میگوید با متخصص و عاقل (غیر جاهل) مشورت کن
3.مشورت را در همه کارها نباید کرد و در مورد تعیین حاکم مشورت لازم نیست.
چه کسی گفته در همه امرو باید مشورت کرد؟در مورد تعیین حاکم، اهل بیت نه چنین گفته اند و نه چنین عمل کرده اند که برای تعیین حاکم بروید مشورت کنید.
تمسک به سخنان امام خمینی:
-میزان رای ملت است
-مردم ولی نعمت ما هستند
-به پشتوانه مردم دولت تعیین میکنم. و ..
پاسخی که داده شد را نیافتم! در اولین فرصت آن را در اصلاحیه قرار خواهم داد.
در مورد انتصاب: ولایت از ناحیه خدا و شارع مقدس است. ولایت برای شخص نیست. فرامین شارع را ولی فقیه برای ما بازخوانی می کند و برخی جاها که اجازه صحبت و فرمان به او داده اند، از طرف شارع داده شده است(حدودش از طرف شارع مشخص شده است)
پس این فرمان امری الهی است. و اطاعت افراد به معنای رای و رای گیری نیست( به فرد متخصص رای بدهی یا ندهی، او حازق است)
سوال: چه کسی حق دارد فرامین خدا را برای ما بخواند؟
جواب: آن کسی که بهتر از بقیه فرامین خدا را بفهمد.(رجوع مردم به فقیه ترین انسان و اعلم، اصلیست عقلایی) و فرامین خدا جز در جهت سعادت بشر نیست.
مردم مهم هستند و بزرگ ، ولی مقبولیت را مردم میدهند و مشروعیت از جانب شرع داده میشود.
از آنجایی که رجوع به ولایت فقیه به جهت شناخت احکام الهی از برترین و عالم ترین فرد(در شناخت احکام الهی) است.پس : چنین فردی عقلا حق بیان احکام الهی را دارد و بود و نبود مردم در تخصص او هیچ تاثیری ندارد.پس حقانیت حاکمیت در او هم امری بدیهی و قطعی است.
بحث اطلاق در پست بعدی مطرح میشود. به زودی انشالله:P
کلمات کلیدی :
» نظر